English    Türkçe    فارسی   

1
141-150

  • آفتابی کز وی این عالم فروخت ** اندکی گر پیش آید جمله سوخت‌‌
  • If the Sun, by whom this world is illumined, should approach a little (nearer), all will be burned.
  • فتنه و آشوب و خون‌‌ریزی مجوی ** بیش از این از شمس تبریزی مگوی‌‌
  • Do not seek trouble and turmoil and bloodshed: say no more concerning the Sun of Tabriz!”
  • این ندارد آخر از آغاز گوی ** رو تمام این حکایت باز گوی‌‌
  • This (mystery) hath no end: tell of the beginning. Go, relate the conclusion of this tale.
  • خلوت طلبیدن آن ولی از پادشاه جهت دریافتن رنج کنیزک‌‌
  • How that saint demanded of the king to be alone for the purpose of discovering her malady.
  • گفت ای شه خلوتی کن خانه را ** دور کن هم خویش و هم بیگانه را
  • He said: “O king, make the house empty; send away both kinsfolk and strangers.
  • کس ندارد گوش در دهلیزها ** تا بپرسم زین کنیزک چیزها 145
  • Let no one listen in the entrance-halls, that I may ask certain things of this handmaiden.”
  • خانه خالی ماند و یک دیار نی ** جز طبیب و جز همان بیمار نی‌‌
  • The house was left empty, and not one inhabitant (remained): nobody save the physician and that sick girl.
  • نرم نرمک گفت شهر تو کجاست ** که علاج اهل هر شهری جداست‌‌
  • Very gently he said (to her), “Where is thy native town? for the treatment suitable to the people of each town is separate.
  • و اندر آن شهر از قرابت کیستت ** خویشی و پیوستگی با چیستت‌‌
  • And in that town who is related to thee? With what hast thou kinship and affinity?”
  • دست بر نبضش نهاد و یک به یک ** باز می‌‌پرسید از جور فلک‌‌
  • He laid his hand on her pulse and put questions, one by one, about the injustice of Heaven.
  • چون کسی را خار در پایش جهد ** پای خود را بر سر زانو نهد 150
  • When a thorn darts into any one's foot, he sets his foot upon his knee,