English    Türkçe    فارسی   

2
205-214

  • گفت خادم را که در آخر برو ** راست کن بهر بهیمه کاه و جو 205
  • He said to the famulus (the servant of the Súfís), “Go into the stable and make the straw and barley all right for the animal.”
  • گفت لا حول این چه افزون گفتن است ** از قدیم این کارها کار من است‏
  • “Good gracious!” he replied, “why this saying overmuch? These things have been my care since long ago.”
  • گفت تر کن آن جوش را از نخست ** کان خر پیر است و دندانهاش سست‏
  • The Súfí said, “First wet his barley, for ’tis an old ass, and his teeth are shaky.”
  • گفت لاحول این چه می‏گویی مها ** از من آموزند این ترتیبها
  • “Good gracious!” said he, “why are you telling (me) this, Sir? They are taught by me (to make) these arrangements.”
  • گفت پالانش فرو نه پیش پیش ** داروی منبل بنه بر پشت ریش‏
  • The Súfí said, “First of all take off his saddle and (then) put the salve of manbal on his sore back.”
  • گفت لاحول آخر ای حکمت گزار ** جنس تو مهمانم آمد صد هزار 210
  • “Good gracious!” exclaimed the servant. “Why, O purveyor of wisdom, I have had a thousand guests of your sort,
  • جمله راضی رفته‏اند از پیش ما ** هست مهمان جان ما و خویش ما
  • And all have departed from us well-pleased: the guest is (dear to us as) our life and our kinsman.”
  • گفت آبش ده و لیکن شیر گرم ** گفت لاحول از توام بگرفت شرم‏
  • The Súfí said, “Give him water, but (let it be) lukewarm.” “Good gracious!” cried the other, “I am ashamed of you.”
  • گفت اندر جو تو کمتر کاه کن ** گفت لاحول این سخن کوتاه کن‏
  • The Súfí said, “Put (only) a little straw in his barley.” “Good gracious! Cut short this speech,” he replied.
  • گفت جایش را بروب از سنگ و پشک ** ور بود تر ریز بر وی خاک خشک‏
  • The Súfí said, “Sweep his place (clear) of stones and dung, and if it is wet, sprinkle dry earth on it.”