English    Türkçe    فارسی   

6
704-713

  • من ندانم که تو ماهی یا وثن  ** من ندانم تا چه می‌خواهی ز من 
  • “I know not whether Thou art a moon or an idol, I know not what Thou desirest of me.
  • می‌ندانم که چه خدمت آرمت  ** تن زنم یا در عبارت آرمت  705
  • I know not what service I shall pay Thee, whether I shall keep silence or express Thee in words.
  • این عجب که نیستی از من جدا  ** می‌ندانم من کجاام تو کجا 
  • ’Tis marvellous that Thou art not separate from me, (and yet) where am I, and where Thou, I know not.
  • می‌ندانم که مرا چون می‌کشی  ** گاه در بر گاه در خون می‌کشی 
  • I know not how Thou art drawing me: Thou drawest me now into Thy bosom, now into blood.”
  • هم‌چنین لب در ندانم باز کرد  ** می‌ندانم می‌ندانم ساز کرد 
  • In this fashion he opened his lips (only) to say “I know not”: he made a tune of “I know not, I know not.”
  • چون ز حد شد می‌ندانم از شگفت  ** ترک ما را زین حراره دل گرفت 
  • When (the refrain) “I know not” passed beyond bounds, our Turk was amazed and his heart became sick of this ditty.
  • برجهید آن ترک و دبوسی کشید  ** تا علیها بر سر مطرب رسید  710
  • The Turk leaped up and fetched an iron mace to smite the minstrel's head with it on the spot;
  • گرز را بگرفت سرهنگی بدست  ** گفت نه مطرب کشی این دم بدست 
  • (But) an officer seized the mace with his hand, saying, “Nay; ’tis wicked to kill the minstrel at this moment.”
  • گفت این تکرار بی حد و مرش  ** کوفت طبعم را بکوبم من سرش 
  • He (the Turk) replied, “This endless and countless repetition of his has pounded my nerves: I will pound his head.
  • قلتبانا می‌ندانی گه مخور  ** ور همی‌دانی بزن مقصود بر 
  • O cuckold, (if) you don't know, don't talk nonsense; and if you do know, play (a tune) to the purpose.