English    Türkçe    فارسی   

3
1818-1827

  • جمله گر مردند ایشان گر حی‌اند ** غایب و پنهان ز چشم دل کی‌اند
  • Whether they all are dead or living, when are they absent and hid from the eye of the heart?
  • من چو بینمشان معین پیش خویش ** از چه رو رو را کنم همچون تو ریش
  • Inasmuch as I see them distinct before me, for what reason should I rend my face as thou doest?
  • گرچه بیرون‌اند از دور زمان ** با من‌اند و گرد من بازی‌کنان 1820
  • Although they are outside of Time's revolution, they are with me and playing around me.
  • گریه از هجران بود یا از فراق ** با عزیزانم وصالست و عناق
  • Weeping is caused by severance or by parting; I am united with my dear ones and embracing them.
  • خلق اندر خواب می‌بینندشان ** من به بیداری همی‌بینم عیان
  • (Other) people see them (their dear ones) in sleep; I see them plainly in (my) waking state.
  • زین جهان خود را دمی پنهان کنم ** برگ حس را از درخت افشان کنم
  • I hide myself for a moment from this world, I shake the leaves of sense perception from the tree (of my bodily existence).”
  • حس اسیر عقل باشد ای فلان ** عقل اسیر روح باشد هم بدان
  • Sense-perception is captive to the intellect, O reader; know also that the intellect is captive to the spirit.
  • دست بسته‌ی عقل را جان باز کرد ** کارهای بسته را هم ساز کرد 1825
  • The spirit sets free the chained hand of the intellect and brings its embarrassed affairs into harmony.
  • حسها و اندیشه بر آب صفا ** همچو خس بگرفته روی آب را
  • The (bodily) senses and (sensual) thoughts are like weeds on the clear water— covering the surface of the water.
  • دست عقل آن خس به یکسو می‌برد ** آب پیدا می‌شود پیش خرد
  • The hand of the intellect sweeps those weeds aside; (then) the water is revealed to the intellect.